سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید روح الله موید
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : ترکیب بند

ای آرزوی عـشـق، تـمـنـا کـنـم تـو را           در شـاه بیت عـاطـفـه انـشـا کـنم تو را

پـرسـند اگر تـجـلی حُـسن تو را ز من           بـا آفـتــاب و آیـنـه مـعـنــا کـنـم تـو را


تو راز سر به مهری و در سجده از خدا           خـواهم به آه و ندبه که افـشا کنم تو را

وقـتـی اسـیـر غـربـت دنـیـایـی خــودم           در کـنـج دل بگـردم و پـیـدا کنم تو را

شـرمـنـده‌ام که در اثــر روسـیــاهــیــم           خـیـمه‌نشین خـلـوت صـحـرا کنم تو را

«این دیـده نیـست قـابل دیدار روی تو           چشمی دگر بده که تـمـاشـا کنم تو را»

تا مست فیضتان شوم و مستفیض لطف           دعوت به جشن زینب کبری کنم تو را

روشن ز نور عصمت او عـالـمین شد
تفـسـیر شادی و
غـم زینب حـسـین شد

حـیـدر که بوده زینت هـسـتی عـبادتش           زینب ز عـرش آمده گـردیـده زیـنـتش

زینب، چه زینبی؟ که شده در طفولیت           آغـوش پنج حجت حق مهد عـصمـتش

زینب، چه زینبی؟ ز همان خردسالگی           خـوانـدند صـابـرین، جبل استـقـامـتـش

جـبـریـل خـاکــبـوس اتــاق جــلالـتـش           روح الــقـدس مــلازم روح قــداسـتـش

جـایی برای عـالـم دیگـر نـمـانده است           آنجا که هست زینب و علم و فـقاهـتش

هرجا سخـن به یاد حـسین است لاجرم           آیـد کـلام زینب و عـشـق و مـحـبـتـش

چشمی به سمت سایۀ او هم نرفته است           سوگـند می‌خـورم به حـیـا و نـجـابتـش

زیبا سـروده شاعـر دلـداده‌ای که گفت:           «زینب عفیفه‌ای است که در راه عفتش»

«عـبـاس می‌دهد نخ معـجـر نمی‌دهد»
یک لحظه چادر شرف از سر نمی‌دهد

جز مصطفی که نام علی بی‌وضو نگفت           تفـسـیر نـام او احـدی مو به مـو نگفت

تفصیل شأن زینب کبری نگفـتنی است           چون عارفی که قـصه رازِمگـو نگفت

از چهار سالـگی غـم زینب شروع شد           دنـیا به جز حـدیث جـدایی به او نگفت

می‌خواست از حکایت محسن کند سوال           آمد مـیـان حـنجـره بـغـض گـلو نگـفت

مادر! دلیل روی کبودت چه بوده است؟           هر قدر کرد دخترکش پرس و جو، نگفت

مادر دلش گرفت و زبان باز کرد و گفت:           «می‌زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت»

«زن را کسی مقـابل شـوهر نمی‌زند»
«مـادر کـسی مـقـابـل دخـتر نمی‌زند»

وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است           زینب به فرق فاطمیون سایه‌گستر است

او ابر رحـمت است به دریـای کـربـلا           مائیم قطره‌ای که به دریـا شناور است

در مـاجـرای زنـدگی زیـنب و حـسـین           یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است

باشد شفای شاعر دلخـسته ای که گفت:           ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است

«احکام ارث در همه‌جا چون بیان شود           سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است

این امـتـیاز در خـور زیـنب بود که او           میراث عشق را به برادر برابر است»

جـان‌ها فـدای زینب و قـلب صبـور او           از صبر و از غریبی او دیده‌ها تر است

زینب چـه دیـد روز دهـم بـین قـتـلگـاه           کز گفتن و شنیدن آن قلب، مضطر است

آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی           حالا نشان بوسه شمشیر و خنجر است

آن سینه‌ای که مخزن اسرار عشق بود           دردا که زیر چکمه شمر ستمگر است

«والشمرُ جالسُ؛ نفس مادرش گرفت»
«سر را برید و روبروی خواهرش گرفت»

نقد و بررسی